عاشقانه ام تو بودی عاشقانه ات نبودم
وقت خواندن نگاهت من ترانه ات نبودم
تو کجا با من شدی ما که من_ من باز شده گم
که من_ من شده تنها میون این همه مردم
جای خنجر توی قلبم جای دشنه روی پشتم
در حریق این شکستن من دل خودم را کشتم
خسته از حادثه ی عشق به تو من سجده نمودم
منو از من تو گرفتی من آخه من که نبودم
رهسپار جاده ی درد به سراب چرا رسیدم
توی این بازی تقدیر من فقط سوختم تکیدم
من سزاوار تو بودم تو چرا از من گذشتی
رد شدی از باور من قلب ساده ام شکستی
هر ترانه ام تو بودی من ترانه ات نبودم
ای حریق باور من عاشقانه ات نبودم
24/4/1391 تهران
وقت خواندن نگاهت من ترانه ات نبودم
تو کجا با من شدی ما که من_ من باز شده گم
که من_ من شده تنها میون این همه مردم
جای خنجر توی قلبم جای دشنه روی پشتم
در حریق این شکستن من دل خودم را کشتم
خسته از حادثه ی عشق به تو من سجده نمودم
منو از من تو گرفتی من آخه من که نبودم
رهسپار جاده ی درد به سراب چرا رسیدم
توی این بازی تقدیر من فقط سوختم تکیدم
من سزاوار تو بودم تو چرا از من گذشتی
رد شدی از باور من قلب ساده ام شکستی
هر ترانه ام تو بودی من ترانه ات نبودم
ای حریق باور من عاشقانه ات نبودم
24/4/1391 تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر