۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه

سکوت کن

..........سکوت کن.........
هیچی نگو هیچی نپرس فقط بذار نگات کنم
بذار نگاهی آشنا تو قلک چشات کنم
حتی نگو دوسم داری حتی نپرس دوست دارم
بذار تو این سکوت محض هستیمو من فدات کنم
گریه نکن حتی نخند تو قفل لب هاتو ببند
سکوت خودش حرف می زنه حتی نخواه صدات کنم
نپرس چه سخت گذشت به من این روزای دلواپسی
ترسو تو چشم من ببین از تنهایی از بی کسی
فقط بذار نگات کنم نگاه توی چشات کنم
هی بمیرم زنده بشم با حسم آشنات کنم
ای دلهره در تن من ای معنی بودن من
نگاتو از نگام نگیر نمی تونم رهات کنم
نپرس توی تنهایی هام چی اومده بر سر من
تکیه به باد داده بودم غریبه ای تکیده تن
جرئت گفتن ندارم چگونه طاقت بیارم
حرفی نزن چیزی نگو بذار که من نگات کنم
تموم شدش نفس زدن نفس توی قفس زدن
پرنده ی درون من حالا می خوام هوات کنم
نپرس که دوری از تو بود منو توی فنا کشوند
غربت و رنج این افول منو به نابودی رسوند
نذار برات حرف بزنم حرفا قشنگ در نمیان
این واژه ها چطور بگن ذرات قلبم چی می خوان
حالا که من تو را دارم بذار فقط نگات کنم
بذار یه بار فقط یه بار نگاه تو اون چشات کنم.....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر