درد من ,
درد آن پهلوانی ست که قدرقدرتان ,
نتوانستند پشت او را به خاک بمالند
اما ,
ناگهان ,
یک تازه از راه رسیده
یک میدان را نشناخته
او را به خاک انداخت .
کنون این پهلوان ,
که در پیش همه به خاک افتاده است
چگونه می تواند در چشم کسانی نگاه کند ,
که به او می بالیدند
که اورا قبله می نامیدند
که چراغ راهشان بود !؟؟
درد آن پهلوانی ست که قدرقدرتان ,
نتوانستند پشت او را به خاک بمالند
اما ,
ناگهان ,
یک تازه از راه رسیده
یک میدان را نشناخته
او را به خاک انداخت .
کنون این پهلوان ,
که در پیش همه به خاک افتاده است
چگونه می تواند در چشم کسانی نگاه کند ,
که به او می بالیدند
که اورا قبله می نامیدند
که چراغ راهشان بود !؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر