۱۴۰۱ مرداد ۴, سه‌شنبه

دوباره تکرار ...

 


آسمانی بی ابر
اما پر غبار
کویری خشک
بی آب و علف
و جنگل های سوخته
و دریاهای خشک شده
و جسدها...
هزاران جسد در کوه و جنگل و دریاها !

دایناسورها هجوم آورده اند
یا خفاش های خون خوار !؟
نمی دانم
اما دلی دارم
ناامید
تنها
و ، سرد ...
سرد سرد ...

کریستف کلمب ،
به سفر رفته است
برای اکتشافی تازه
این بار نه با کشتی
که با سفینه های فضایی
تا با اکتشافات تازه ،
ما را انگشت به دهان ،
حیران کند

و ما ،
در اندیشه ی این که :
روزهای مان بی هوده
شب های مان تاریک
دست های مان خالی
و کدام چراغ ،
می تواند این تاریکی را روشن سازد
و ماه آیا ،
می تواند لقمه ای نان شود در سفره ی ما !؟

دلم یک بغل می خواهد
یک بغل وحدت
یک بغل عشق
یک بغل دوست داشتن
و افسوس پریم از :
یک بغل کینه
یک بغل نفرت
یک بغل تفرقه ...

در چه کویری رشد می کنیم
که حتی گل های خرزهره ،
از ما روی بر می گردانند
و همه خار است
و همه خواری !

دوباره تکرار ...
دوباره تکرار ...
دوباره تکرار ...
دردهای مان
و این صلیب تاریخی را ،
که نشانه ی محکومیت ماست
همواره بر دوش کشیدن !

و غبطه می خوریم
به حال دیوانه ای
که با چراغ خاموش ،
در کوچه های شب می گشت
تا ایمان گمشده اش را ،
سلام گوید

باز آب
باز آتش
باز خاک
باز خورشید
و ما از این عناصر چهار گانه گذر می کنیم
تا بسوزیم
و خاکستر شویم
شاید آرامش را ،
در مدفن گورها جستجو کنیم

من به نهایت انفجار رسیده ام !

اکبر درویش . ۲ مرداد ماه سال ۱۴۰۱

#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر_معاصر #شعر 




۱۴۰۱ مرداد ۱, شنبه

جنگ جنگ تا پیروزی !!

 


پوتین ،
در تهران گفت :
جنگ جنگ تا پیروزی !

اما کدام پیروزی
اشغال سرزمین های دیگر
کشتار مردم بیگناه
آواره کردن میلیون ها انسان
قحطی ...
گرسنگی ...
ویران کردن خانه های مردم
بی پدر کردن کودکان معصوم !؟

اما کدام پیروزی
زنان را جدا از شوی شان ،
آواره ی کشورهای دیگر کردن
تجاوز سربازان روسی
به زنان
به دختران
و حتی به پسران
مردم غیر نظامی را ،
دسته دسته ،
در جلوی جوخه ی مرگ قرار دادن
گورهای دسته جمعی
بمب های خوشه ای
و قساوت و بی رحمی را ،
مفهومی تازه بخشیدن !؟

اما کدام پیروزی
نفرت را جانشین عشق ساختن
پای بر روی ارزش های انسانی گذاشتن
غارت ...
چپاول ...
و کشته شدن هزاران انسان
آیا این پیروزی است !؟

عالیجناب !
گیلاس اسمیرونوف خود را ،
که خالی شده است
دوباره پر کنید
چند جرعه ی دیگر سر بکشید
تا مست مست شوید
تا در مستی ،
به رویاهای کثیف تان بیندیشید
اما وقتی هشیار شدید ،
باور کنید
که این رویا را باید به گور ببرید

عالیجناب !
کدام پیروزی ؟
شما که جز نفرت ،
جز خشم ،
چیز دیگری در جهان نمی کارید
دو سه پیک دیگر بزنید
اما وقتی هشیار شدید ،
باور کنید
که این رویا را باید به گور ببرید !

عالیجناب !؟

اکبر درویش . ۲۹ تیر ماه سال ۱۴۰۱

#akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_معاصر #شعر #شعر_نو#پوتین#جنک_اوکراین#حمله_نظامی_روسیه#تجاوز#اشغال



۱۴۰۱ تیر ۲۸, سه‌شنبه

چقدر زیبا خواهد بود !

 



چه وسعتی دارد
دریا ...
دریا ...
دریا ...

چه حصاری هست
از برای ما
همه تاریک ...
همه تنگ ...
همه محدود ...

در محبس زمان ،
با باری از دردها ،
بر دوش
خسته
ناتوان
در جاده های همه بن بست
که ره به جایی نمی برد

نرسیدن ...
نرسیدن ...
نرسیدن ...
و بوسه بر امواج دریا ،
رویایی ،
که شاید ،
باید بر گور برد!

کاش طوفانی شود
رگباری بزند
آن چنان ببارد ابر
تا آب ،
سرتاسر این حصار را ،
در خود غرق کند

آن گاه شاید ،
به دریا وصل شویم
به وسعت آبی بی کران دریا ...

طلوع آفتاب ،
چقدر زیبا خواهد بود
وقتی که خورشید
از دریا بیرون می آید !

اکبر درویش . ۲۴ تیرماه سال ۱۴۰۱

#akbar #darvish #akbardarvish # اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر_معاصر #شعر #شعر