۱۴۰۱ تیر ۲۲, چهارشنبه

کولبر شده ام !

 

. شیرین من ، فرهاد هستم اما نه فرهاد کوه کن که بخواهم نقش تو را ، بر کوه تصویر کنم شیرین من ، کولبر شده ام بارهای سنگین را بر دوش می کشم تا از این کوه های پر خطر ، گذر کنم و اگر اسلحه ای مرا نشان نگرفته باشد ، و یا دره ای در انتظارم نباشد بار خود را به مقصد برسانم شیرین من ، کولبر شده ام در میان برف و سرما در این کوه های سیاه که هر لحظه ، خطر سقوط مرا به خود می خواند کولبر شده ام تا بتوانم شاید لقمه ای نان برای تو و آشیانی گرم ، برای عشق مان مهیا کنم شیرین من ، کولبر شده ام به دست هایم نگاه کن این دست های زخمی و زبر و پشت خمیده ام و خستگی همیشگی ام و ، ... چه بگویم !؟ شیرین من ، کولبر شده ام این روزگار لعنتی ، جز درد و رنج و اندوه ، هیچ برای ما نداشته است و نگاه کن که درد نان ، چگونه ما را از پای انداخته است !؟ شیرین من ، کولبر شده ام اما هنوز عشق تو ، مرا استوار و مقاوم نگه داشته است ! اکبر درویش . ۲۱ تیر ماه سال ۱۴۰۱ #akbar #darvish #akbardarvish #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر_معاصر_نو#کولبر#کولبران_را_حمایت_کنیم





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر