چه وسعتی دارد
دریا ...
دریا ...
دریا ...
چه حصاری هست
از برای ما
همه تاریک ...
همه تنگ ...
همه محدود ...
در محبس زمان ،
با باری از دردها ،
بر دوش
خسته
ناتوان
در جاده های همه بن بست
که ره به جایی نمی برد
نرسیدن ...
نرسیدن ...
نرسیدن ...
و بوسه بر امواج دریا ،
رویایی ،
که شاید ،
باید بر گور برد!
کاش طوفانی شود
رگباری بزند
آن چنان ببارد ابر
تا آب ،
سرتاسر این حصار را ،
در خود غرق کند
آن گاه شاید ،
به دریا وصل شویم
به وسعت آبی بی کران دریا ...
طلوع آفتاب ،
چقدر زیبا خواهد بود
وقتی که خورشید
از دریا بیرون می آید !
اکبر درویش . ۲۴ تیرماه سال ۱۴۰۱
#akbar #darvish #akbardarvish # اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر_معاصر #شعر #شعر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر