۱۳۹۲ فروردین ۱۰, شنبه

بغلم کن : من عشق به سر دارم

1... 
من عشق به سر دارم اکنون بغلم کن عشق
در راه تو بر دارم اکنون بغلم کن عشق
اکنون بغلم کن تو ای آیه ی سر مستی
ای حادثه ی بودن ای تو معنی هستی
اکنون بغلم کن تو تا با تو عروج آیم
از این من بی هوده با تو به خروج آیم
تا خرقه ی این مسلک از دست تو من گیرم
با تو به سماع آیم در رقص طرب میرم ...
2 ...
اکنون بغلم کن تو ای مرشد و ای راهبر
ای قبله ی حاجاتم ای در دل و ای در سر
تو رائد راه هستی هرگاه به ستوه آیم
با چشم دلم ای دوست اکنون به کوه آیم
تا در غار تنهایی از حس دلم گویم
ای از همه والاتر من عشق تو می جویم
اکنون بغلم کن تو تا با تو بیامیزم
از خود رهایم کن تا در تو در آویزم
اکنون بغلم کن تو این لحظه چقدر زیباست
در آغوش گرم تو بودن بهترین رویاست ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر