۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

که چه درو می کنم !؟

چه کاشتم
و افسوس ,
که چه درو می کنم !؟

باغ می خواستم
به کویر بی انتهای برهوت رسیدم .

سر در هوای ایمان داشتم
در کوچه پس کوچه های نان به گل نشستم .

مرد ستیز بودم
غرق در تنهائی ی خود فرو ریختم .

دل به آزادی بستم
اما در زندان خویشتن خویش شکستم .

چه کاشتم
و افسوس ,
که چه درو می کنم !؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر