۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

ای داد بی داد

چقدر از این شعر بدم می آید :

ای داد بیداد
تخمه بو می داد
به من نمی داد
اگرم می داد
پوستشو می داد

تخمه بو می دم
به اون نمی دم
اگرم بدم
پوستشو می دم

و من این شعر را اینطوری که خودم دوست دارم نوشتم :

ای داد بیداد
تخمه بو می داد
به من نمی داد
اگرم می داد
پوستشو می داد

تخمه بو می دم
به اونم می دم
وقتی م بدم
مغزشو می دم

تخمه بو می ده
به منم می ده
وقتی م بده
مغزشو می ده

می شیم برادر
با هم برابر
دست به دست هم
یک دل و یک سر

تخمه بو می دیم
به همه می دیم
وقتی هم بدیم
مغزشو می دیم

اکبر درویش . بهار سال 1350
از شعرهای شانزده سالگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر