۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

رندانه

جانانه بنوشیم می
رندانه بنوشیم می
هشیاری ما مستی ست
مستانه بنوشیم می

با می به شعف رفتم
تا شور و شرف رفتم
عاقل شده ام با می
من راه خلف رفتم

بی نوبت و صف رفتم
مستانه ز کف رفتم
رقصیدم و صدباره
بی تمبک و دف رفتم

آن مستی آن دنیا
ارزانی جام ما
این نقد بگیر از من
بگذر از آن رویا

جانانه بنوشیم می
رندانه بنوشیم می
هشیاری ما مستی ست
مستانه بنوشیم می

از می به شعف رفتم
با عزم و هدف رفتم
پنهان ز نگاه غیر
چون در به صدف رفتم

باقی شده ام با می
از این می پی در پی
هشیاری من هرگز
بی مستی نگردد طی

آن روضه ی رضوان را
بفروش به این دنیا
خوش باش دمی با می
فارغ ز غم فردا

جانانه بنوشیم می
رندانه بنوشیم می
هشیاری ما مستی ست
مستانه بنوشیم می

اکبر درویش . پاییز سال 1392


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر