۱۳۹۲ آذر ۴, دوشنبه

و انگار هیچ گاه گرم نخواهم شد

می آیی
درخت ها
شکوفه می دهند
بهار می شود
می مانی
میوه ها می رسند 
عشق ,
گرمای تو را
طواف می کند .

نبودن تو
پاییز است
فصل گریه های سرد
می روی
زمستان می شود
با بغض برفی
یخ می زنم
و انگار هیچ گاه گرم نخواهم شد .

اکبر درویش . 29 آبان سال 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر