۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

من نیامده ام تا زبانم را گاز بگیرم

زبانم را ,
نه
گاز نخواهم گرفت
خواهم پرسید
خواهم خواست
و خواهم شکست
محدوده ی پرسش ها را
من نیامده ام تا زبانم را گاز بگیرم
خواهم خواند
و خواهم دید
وخواهم پرسید
من پر از سوال هستم

این علامت را می شناسی
؟
؟
اگر خوب مرا نگاه کنی
می بینی
که چون پرسشی مرموز
بر روی لبان زندگی هستم
و خواهم شکست
محدوده ی پرسش ها را
من نیامده ام تا زبانم را گاز بگیرم

اما تو ,
آزادی
که زبانت را گاز بگیری
پشیمان باشی
که عاشق بوده ای
یا عشق را نشناخته ای
حتی رویاهای خود را بفروشی
حتی قلب خود را حراج کنی
اما من ,
نه رویاهایم را خواهم فروخت
و نه حتی قلبم را حراج خواهم کرد
و نه حتی ,
پشیمان خواهم بود
که عاشق بوده ام
و نه حتی ,
رویای تو را خواهم فروخت
تو را ,
که دوستت داشته ام
و خواهم شکست
محدوده ی پرسش ها را
من نیامده ام تا زبانم را گاز بگیرم !!

اکبر درویش . شعرهای شهریور سال 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر