خوش به حالت آدم دیگه انسان نیستی
چون من دل غمگین خسته از جان نیستی
خوش به حالت آری که چو حیوان گشتی
آدمک ای مغرور کوه بی جان گشتی
خوب به دورش ریختی قلب انسانی را
تا به تن پوشاندی رخت حیوانی را
خوش به حالت آدم آدم پوشالی
زحقیقت رستی تو چه آسان عالی
کار سختی بود ؟ نه !؟ تو چه آسان کردی
تو ز خود رستن را با دل و جان کردی
می پسندم بر تو شکل حیوانی را
به تو گویم تبریک راه این مانی را
آه چه راهی رفتی از عروج تا ذلت
چه سقوطی کردی آدم بی غیرت
آدمیت این است که تو از آن گویی
پستی و نافهمی ست آن چه را می جویی
ابله بازیچه بی شرف هستی تو
چه خطایی کردی بد هدف هستی تو
آدمیت این نیست که به آن می نازی
اسب خود را احمق به کجا می تازی
گرچه سخت می باشد این حقیقت بر تو
خود به بین که مرده آدمیت در تو
این سخن خاموش کن ره خوبی رفتی
رخت نو تبریک باد خوب رهی بگرفتی
به که حیوان باشی عصر ما حیوانی ست
هر که انسان باشد قسمتش ویرانی ست
خوش به حالت آدم دیگه انسان نیستی
هر چه هستی خوش باد ای که در جهل زیستی
اکبر درویش . سال 1365
چون من دل غمگین خسته از جان نیستی
خوش به حالت آری که چو حیوان گشتی
آدمک ای مغرور کوه بی جان گشتی
خوب به دورش ریختی قلب انسانی را
تا به تن پوشاندی رخت حیوانی را
خوش به حالت آدم آدم پوشالی
زحقیقت رستی تو چه آسان عالی
کار سختی بود ؟ نه !؟ تو چه آسان کردی
تو ز خود رستن را با دل و جان کردی
می پسندم بر تو شکل حیوانی را
به تو گویم تبریک راه این مانی را
آه چه راهی رفتی از عروج تا ذلت
چه سقوطی کردی آدم بی غیرت
آدمیت این است که تو از آن گویی
پستی و نافهمی ست آن چه را می جویی
ابله بازیچه بی شرف هستی تو
چه خطایی کردی بد هدف هستی تو
آدمیت این نیست که به آن می نازی
اسب خود را احمق به کجا می تازی
گرچه سخت می باشد این حقیقت بر تو
خود به بین که مرده آدمیت در تو
این سخن خاموش کن ره خوبی رفتی
رخت نو تبریک باد خوب رهی بگرفتی
به که حیوان باشی عصر ما حیوانی ست
هر که انسان باشد قسمتش ویرانی ست
خوش به حالت آدم دیگه انسان نیستی
هر چه هستی خوش باد ای که در جهل زیستی
اکبر درویش . سال 1365
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر