۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

خوش به حالت آدم ( 1 )

خوش به حالت آدم دیگه انسان نیستی
چون من دل غمگین خسته از جان نیستی
خوش به حالت آری که چو حیوان گشتی
آدمک ای مغرور کوه بی جان گشتی

خوب به دورش ریختی قلب انسانی را
تا به تن پوشاندی رخت حیوانی را
خوش به حالت آدم آدم پوشالی
زحقیقت رستی تو چه آسان عالی

کار سختی بود ؟ نه !؟ تو چه آسان کردی
تو ز خود رستن را با دل و جان کردی
می پسندم بر تو شکل حیوانی را
به تو گویم تبریک راه این مانی را

آه چه راهی رفتی از عروج تا ذلت
چه سقوطی کردی آدم بی غیرت
آدمیت این است که تو از آن گویی
پستی و نافهمی ست آن چه را می جویی

ابله بازیچه بی شرف هستی تو
چه خطایی کردی بد هدف هستی تو
آدمیت این نیست که به آن می نازی
اسب خود را احمق به کجا می تازی

گرچه سخت می باشد این حقیقت بر تو
خود به بین که مرده آدمیت در تو
این سخن خاموش کن ره خوبی رفتی
رخت نو تبریک باد خوب رهی بگرفتی

به که حیوان باشی عصر ما حیوانی ست
هر که انسان باشد قسمتش ویرانی ست
خوش به حالت آدم دیگه انسان نیستی
هر چه هستی خوش باد ای که در جهل زیستی

اکبر درویش . سال 1365

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر