در کف معرکه
خانه ام اما ,
می سوزد سخت
و دنیا را ,
هان
مگر من می رقصم ,
که این همه شاهد ,
معرکه را
به نظاره نشسته است !؟
نه ...
نه ...
گوش کن ...
دیری ست که
یائسه شده ام
و این یائسه گی زودرس ,
می ترسم
آخر
مرا از پای درآورد !!
معرکه را پایان دهید
و مرا
به صلیب های خاطرات تان
و گورهای گمنام تان
بسپارید
شاید
شاید...
در کف معرکه
جسم من اما ,
در میان نظاره های تان
داغ یک آبستن شدن ,
به سر دارد .
اکبر درویش . 31 تیر ماه سال 1384
قسمت کوتاهی از این شعر قدیمی را با تغییر کوچکی نوشتم و دیدم که مورد پسند دوستان زیادی قرار گرفت و همین سبب ساز شد که شعر اصلی را با این تصویر که دوستی برایم فرستاده بود در اختیار دوستان بگذارم
انگار
یائسه شده ام
این یائسه گی زودرس ,
می ترسم
مرا از پای درآورد !!
اکبر درویش . 11 شهریور ماه سال 1392
خانه ام اما ,
می سوزد سخت
و دنیا را ,
هان
مگر من می رقصم ,
که این همه شاهد ,
معرکه را
به نظاره نشسته است !؟
نه ...
نه ...
گوش کن ...
دیری ست که
یائسه شده ام
و این یائسه گی زودرس ,
می ترسم
آخر
مرا از پای درآورد !!
معرکه را پایان دهید
و مرا
به صلیب های خاطرات تان
و گورهای گمنام تان
بسپارید
شاید
شاید...
در کف معرکه
جسم من اما ,
در میان نظاره های تان
داغ یک آبستن شدن ,
به سر دارد .
اکبر درویش . 31 تیر ماه سال 1384
قسمت کوتاهی از این شعر قدیمی را با تغییر کوچکی نوشتم و دیدم که مورد پسند دوستان زیادی قرار گرفت و همین سبب ساز شد که شعر اصلی را با این تصویر که دوستی برایم فرستاده بود در اختیار دوستان بگذارم
انگار
یائسه شده ام
این یائسه گی زودرس ,
می ترسم
مرا از پای درآورد !!
اکبر درویش . 11 شهریور ماه سال 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر