شعرهایم همه ارزانی تو
چشم تو بود که مرا شاعر کرد
توی این جاده ی قافیه و و زن
دست من گرفته و عابر کرد
شعرهایم همه ارزانی تو
این همه ترانه قربانی تو
گر نگاه دلربای تو نبود
این همه شعر و ترانه هم نبود
بی نگاه مهربان تو جهان
غیر غصه و غم و ماتم نبود
شعرهایم همه ارزانی تو
واژه هایم نبض قربانی تو
من تو را دیدم و عاشق شدم
چشم تو بود که مرا شاعر کرد
چشم تو واژه ی شعرهایم شد
معنی عشق را به من ظاهر کرد
شعرهایم همه ارزانی تو
این همه ترانه قربانی تو
بی تو یعنی قحطی هر شعر ناب
بی تو هیچ شعری سرودنی که نیست
چشم تو واژه ی هر شعر و غزل
غیر چشمات هیچ ستودنی که نیست
شعرهایم همه ارزانی تو
واژه هایم نبض قربانی تو
اکبر درویش . شهریور ماه 1392
اضافه ای بر این شعر :
تو نباشی فصل قحطی غزل
شعر نابی دیگه گفته نمی شه
همه شعرها بوی کهنگی می دن
مرگ شعره تا ابد تا همیشه
شعرهایم همه ارزانی تو
واژه هایم نبض قربانی تو
چشم تو بود که مرا شاعر کرد
توی این جاده ی قافیه و و زن
دست من گرفته و عابر کرد
شعرهایم همه ارزانی تو
این همه ترانه قربانی تو
گر نگاه دلربای تو نبود
این همه شعر و ترانه هم نبود
بی نگاه مهربان تو جهان
غیر غصه و غم و ماتم نبود
شعرهایم همه ارزانی تو
واژه هایم نبض قربانی تو
من تو را دیدم و عاشق شدم
چشم تو بود که مرا شاعر کرد
چشم تو واژه ی شعرهایم شد
معنی عشق را به من ظاهر کرد
شعرهایم همه ارزانی تو
این همه ترانه قربانی تو
بی تو یعنی قحطی هر شعر ناب
بی تو هیچ شعری سرودنی که نیست
چشم تو واژه ی هر شعر و غزل
غیر چشمات هیچ ستودنی که نیست
شعرهایم همه ارزانی تو
واژه هایم نبض قربانی تو
اکبر درویش . شهریور ماه 1392
اضافه ای بر این شعر :
تو نباشی فصل قحطی غزل
شعر نابی دیگه گفته نمی شه
همه شعرها بوی کهنگی می دن
مرگ شعره تا ابد تا همیشه
شعرهایم همه ارزانی تو
واژه هایم نبض قربانی تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر