مرا بخوان
به نام چشم هایت
که هر روز به سوی شان نماز می گذارم
به نام چشم هایت
که هر روز به سوی شان نماز می گذارم
مرا بخوان
به نام لب هایت
که مهر نماز من است
به نام لب هایت
که مهر نماز من است
مرا بخوان
به نام خودت
به نام عشق
اکنون که بر قلب تو طواف می کنم
تا از لبیک گفتن های من
تا از صدای قلبم
بشنوی
آواز آبی عشق را ...
به نام خودت
به نام عشق
اکنون که بر قلب تو طواف می کنم
تا از لبیک گفتن های من
تا از صدای قلبم
بشنوی
آواز آبی عشق را ...
دوستت می دارم
و چه دردی وحشی تر از این
که باور نمی کنی
که چشم هایت را می بندی
تا روز من شب شود
که بوسه هایت را بر من حرام کرده ای
که قلبت برای من نمی طپد
و چه دردی وحشی تر از این
که باور نمی کنی
که چشم هایت را می بندی
تا روز من شب شود
که بوسه هایت را بر من حرام کرده ای
که قلبت برای من نمی طپد
من اکنون
بی تو
در خلائی سرگردان شده ام
که هیچ کجا مکان امن من نیست !
بی تو
در خلائی سرگردان شده ام
که هیچ کجا مکان امن من نیست !
اکبر درویش . 24 دی ماه سال 1394
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر