۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه

آهای علی !!

و علی موند
با حوضی خالی
حوضی که نه آب داشت
نه ماهی !!
آهای علی
آهای علی
چیه همش تو فکری
همش تو فکر و ذکری
تو رویاها وول می خوری
نکنه یه وقت گول بخوری
واکن چشاتو وا کن
رویاها رو رها کن
حقیقتو نیگا کن
رویا آخه نون نمی شه
زانوی غم گرفتنت
زیر لب آه کشیدنت
که دردی درمون نمی شه
اما علی
اما علی
تو فکر یه قطره بارون
چشاش بودش به آسمون
دعا می کرد
زاری می کرد
شاید یکی یاری می کرد
نذر و نماز
راز و نیاز
هی خدا رو صدا می کرد
آهای علی
آهای علی
برکت از این زمین رفت
آسمون بارون نداره
زمون خشگسالی شده
این قصه پایون نداره
قحطی اومد
قحطی اومد
این دیگه درمون نداره
وقتی که آسمون خودش
برای یک قطره ی آب
با التماس
به دریاها چش می دوزه
وقتی که اون نمی دونه
دریا خودش
از بی آبی
غصه داره
هی می سوزه
بارون کجاست
بارون کجاست !؟
وای وای وای
کی می دونست
چه روز و روزگاری بود
گریه و آه و زاری بود
وقتی که هیچ کسی آخه
با هیچ کسی کاری نداشت
دستای سرد آدما
زخمی شده
خسته شده
قدرت یاری نداشت
چه روز و روزگاری بود
گریه و آه و زاری بود
آهای علی
آهای علی
با چه امیدی آخه
اینجوری نشسته ای
دل به رویا بسته ای !؟
وقتی که دریا داره
له له آب می زنه
لب خشک آدما
دل به مرداب می زنه
با نشستن آخه هیچ
دردی درمون نمی شه
کاری آسون نمی شه
یه کاری باید کنیم
یه کاری که دوباره
ابرامون بارون بشه
هی بباره
هی بباره
تا دردامون درمون بشه
مشگلامون آسون بشه
هی بباره
هی بباره
دریاها پر آب بشه
تا بتونه آسمون
بعد اون آفتاب بشه
آهای علی
آهای علی
تا به کی زاری کنیم
ما باید کاری کنیم
اما تنهایی مگه
می تونیم کاری کنیم !؟
ما باید یکی بشیم
با هم باشیم
تا بشه کاری کنیم
دست هم رو بگیریم
تا همو یاری کنیم
تا با هم کاری کنیم
تا شاید یه روز بیاد
اون روزی که دل می خواد
ابرا بارون ببارن
حوضامون پر آب بشن
ماهی ها رو بیارن ...
آهای علی
آهای علی !!
اکبر درویش . 8 و 12 دی ماه سال 1394

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر