۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه

آی تاکسی , پیروزی !!

از خیابان طولانی و پراز سرسام انقلاب ,
هرگز رد نمی شوم
خیابانی با این همه داستان
با این همه ترافیک
با این همه دستفروشان دوره گرد
که هر چه می فروشند ,
تقلبی و تاریخ گذشته است
کاش خیابان انقلاب را یک طرفه اعلام کنند
میدان امام حسین را ترجیح می دهم
تا در میدان آزادی اطراق کردن را ...
- حداقل در میدان امام حسین ,
چایخانه های صلواتی ,
تشنگی را برطرف می کنند
اما در میدان آزادی ,
آب را هم باید با نرخ بالا خریداری کرد -
مرا چکار با خیابان شهید باهنر و شهید قدوسی و شهید بهشتی
من هنوز در حال و هوای مولوی و خیام و ناصرخسرو
به پیک نیک می روم
و بالاترین تفریح من ,
گردش در اطراف میدان فردوسی است !
ای داد !!
مولوی را بسیار دلگیر و بد آب و هوا می بینم
اما اتوبان شیخ فضل الله را زیبا و خواستنی و سرسبز
و ناصرخسرو ,
که همیشه برای من پراز رمز و راز بوده است
هر روز به شکلی تغییر می کند
اما هنوز وقتی در آن قدم می زنی ,
صدای دارو فروشان پنهانی را می شنوی
که از داروی قلب گرفته
تا انواع داروهای دیر انزالی و ...
حتی انواع مواد مخدر را به نیازمندان عزیز
پیشکش می کنند
- راستی ,
از خیابان ملت
تا خیابان ناصر خسرو ,
فاصله ای نمانده است
آی ملت هجوم ببرید
شما که از مردی افتاده اید
و داروهای دیرانزالی را
تا تمام نشده است از دستفروشان ناصرخسرو بخرید -
از میدان مرکزی ولیعصر بگذریم
من هنوز وقتی سوار مترو می شوم
یا می خواهم در ایستگاه راه آهن پیاده شوم
تا به شهر نیست در جهان سفر کنم
یا در ایستگاه شوش
که مرا به منطقه ی چشمه علی می رساند
هرچند که دیگر نه چشمه ای مانده است و نه علی
اما شاید هنوز بتوان در جوی های آب شهرری
به یاد کودکی شنا کرد
و به جای ماهی لنگه کفش های کهنه را شکار کرد
از خیابان جمهوری اسلامی هیچ نمی گویم
که در چنگ کمپانی ها و گردن کلفت ها قرار دارد
حتی در آن بهارستان ,
که روزی دکتر ایکس می گفت :
زنده باد آزادی
زنده باد مردم
من نمی توانم با آزادی یک عدد سیگار بهمن دود کنم
بوی ماهی های لیز سرچشمه
فضای میدان بهارستان را در عابر بانک ها ذخیره می کند
و درخت هایی به نام بانک در هر گوشه می رویند !
هرچند ,
توالت عمومی آن پارک کذایی
که وزارت ارشاد را در پشت سر دارد ,
هنوز باز است
و می توان با اهدا دویست تومان ناقابل
در آن با خیال راحت نشست و شاشید
و گفت :
گور پدر داعش که گندش دنیا را برداشته است !
کاش می شد خیابان انقلاب را برای همیشه مسدود کرد
یا مانند میدان ارک کف آن را از سنگ فرش نمود
و با درشگه و ماشین دودی در آن به گردش پرداخت
هیچگاه فراموشم نمی شود
من یک بار عزم خود را جزم کردم
تا از خیابان انقلاب بگذرم
و دمی بساط سور و ساط را در میدان آزادی پهن کنم
اما پشت آن چنان راه بندانی گیر کردم
که هیچ گاه به میدان آزادی نرسیدم !
- البته بد هم نگذشت
حداقل در پارک دانشجو
وقتی ارکستر بزرگ سازهای ملی در تئاتر شهر
سمفونی دو دو تا چهار تا را می نواخت
و نمایشنامه املت را گروه تئاتر قجر اجرا می کرد ,
توانستم شاهد معاشقه ی همجنس بازها شوم
و تجربه های تازه ای از بیزینس کشف کنم -
- زندگی است دیگر
چه می خواهی !؟
فیلم های سوپر
الکسیس و عمو جانی
گل
حشیش
قرص های ترامادول
در جلوی دبیرستان ها فت و فراوان پیدا می شود
قلیانت را در دست بگیر
بساطت را در پارک درکه پهن کن
و از زندگی لذت ببر -
ما را چکار به این همه برج های بلند آریا شهر و ماریا شهر و داریا شهر
همان تیردوقلوی خودمان در پایین میدان خراسان را عشق است
که هنوز در جوی هایش
موش هایی به اندازه ی گربه زندگی می کنند
زیادی چرت گفتم
اما من در خیلی از خیابان های این کلان شهر زیبا
کارهای خلاف ادب انجام داده ام
آن هم نه یک بار و دوبار
بلکه بسیار و بسیار
الان هم مشکل کلیه دارم
و شدیدا تحت فشار هستم
ولی بگذار به خانه ام در خیابان پیروزی برسم
حتما دو انگشتم را به علامت پیروزی بلند می کنم
و هوای گند گرفته ی تهران را
که بوی بنزین های تصفیه نشده می دهد
پس از آرامش تخلیه ی ادارار
با غرور استشمام خواهم کرد
آی تاکسی ,
پیروزی ...
پیروزی ...
چرا هیچ کس نگه نمی دارد !؟
اکبر درویش . 23 دی ماه سال 1394

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر