۱۴۰۲ مرداد ۲, دوشنبه

در اینک

 

در اینک

 

خسته بودم خسته

در هراس و سوختن

تشنه در دشتی خشک

در افول و مردن

 مانده حتی بی خویش

بی کس وبی ماوا

خط ناخوانده ای

تو کتاب دنیا

 

معتکف در آوار

زو به سوی دیوار

بین من با بودن

فاصله ها بسیار

 

بی مخاطب بی عشق

زائر رنج و درد

قبله ام پائیز بود

رنگ رخسارم زرد

 

کعبه ام بی بنیاد

در طواف گردباد

از همیشه باختن

در دلم صد فریاد

 

خانه ام بر موج بود

مهر من خاک مرگ

چون درختی بودم

خالی از بار و برگ

 

تا تو را من یافتم

تو طلایه دار را

تکیه دادم بر تو

مومن بی همتا

 

ای عزیزتر از عشق

تو امیدم گشتی

با گذشت و ایثار

در دلم بنشستی

 

تو شدی چون خورشید

در شب تاریکم

ای معمای عششق

به تو من نزدیکم

 

با تو من در اینک

رو به پیش می تازم

پر امید زیستن را 

با تو می آغازم

من ز نو می سازم

 

اکبر درویش . بهمن سال 1366

 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر