بریم از این جا ( ای داد ای داد )
اسبتو زین کن
بریم از این جا
من و تو ای همزاد
خسته و گریون
زار و پریشون
از دیار بیداد
ای داد ای داد
از این بیداد
رفتیم از یاد
فریاد فریاد
دیگه نمی شه
این جا بمونیم
با غم دیرینه
این جا نشسته
غبار کینه
میون هر سینه
ای داد ای داد
از این بیداد
رفتیم از یاد
فریاد فریاد
بگیر تو دستم
تا که بگیرم
دست تو ای همدرد
دستای گرمت
گرمی می بخشه
توی این فصل سرد
ای داد ای داد
از این بیداد
رفتیم از یاد
فریاد فریاد
کاشکی می رفتیم
من و تو با هم
توی یک شهر دور
با هم می خوندیم
از دل و از جون
چشم دشمن ها کور
ای داد ای داد
از این بیداد
رفتیم از یاد
فریاد فریاد
اسبتو زین کن
بریم از این جا
من و تو ای همزاد
بی کس و تنها
خسته ی غم ها
با دل پر فریاد
ای داد ای داد
از این بیداد
رفتیم از یاد
فریاد فریاد
اکبر درویش . سال 1365
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر