۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

بسیار گم شدم



1
سیب را ,
خوردم
تا بگویم :
بهشت بی تو ,
از دوزخ هم ,
مرا دشوارتر است .

2
اگر تو باشی ,
بودن را ,
زندگی خواهم کرد .

3
دیدی ؟
دنیا تمام نشد ...!!

تا تو هستی
تا عشق هست
دنیا تمام نمی شود .

4
از آغاز ,
تا کنون ,
تنها عشق را سجده کرده ام ...

اکنون ,
قلب من همصدای قلب یاران می طپد !!

5
به سکوت من گوش کن
می شنوی !؟
تو را می خوانم
تو را
برای همصدا شدن...

6
دریغا ,
عاشقانه هایم ,
در هجوم هرزگی ها ,
به خاک سپاری میهمان می شوند
اکنون که عشق را
رائدی نیست .

7
آتشم گر بزنی ,
خانه ات گرم شود ,
خرسندم .

8
داستان زندگی ی من ,
داستان اشک های بی لبخند است .

داستان مرا ,
کدامین شب از هزار و یکشب ,
باور خواهی کرد !؟

9
انگار ,
من محکوم شده ام
تا دلتنگی را ,
همیشه
با خود همسفر دانم .

10
ای عشق !!
بسیار گم شدم
تا در تو پیدا شوم .

11
بی عشق ,
ما چقدر کم هستیم
ما چقدر خم هستیم
ما چقدر درهم هستیم !!

12
دست مرا بگیر
تا ندامت ها را ,
به دور بریزیم

زندگی ,
از این لحظه ,
آغاز می شود .

13
اعتبار نگاه تو را ,
به شعر خواهم بخشید
زیبایی ی نگاه تو را ,
به آهنگ خواهم داد
جادوی نگاه تو را ,
در آوازها خواهم خواند
این ترانه ,
عاشقانه ترین ترانه ی هستی خواهد شد .

اکبر درویش . شعرهای کوتاه سال 1391

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر