ای ,
خانه های تان امن
آغوش های تان گرم
شکم های تان سیر
زده اید زیر آواز
شاد و مسرور
مست و رقصان
که بی دغدغه می خوانید :
همه چیز خوب است
همه چیز عالی ست
همه چیز آروم است
گوش کنید به قلب من
که از درد می خواند :
هیچ چیز خوب نیست
هیچ چیز عالی نیست
هیچ چیز آروم نیست...
پرده ها را ,
کنار زدم
پنجره را باز کردم
بیرون طوفان کولاک می کند
در و تخته را به هم می دوزد
پرنده ای خانه اش ویران گشته
درختی از ریشه درآمده
مردی تنها ,
از درد می نالد
جنازه ای را می برند
کودک گرسنه ای ,
خیره به دکان نانوایی
مادری در عزای فرزندش
سری بر بالای دار
جوی خون جاری ست
اگر چه جمعه نیست
و چه حکایت ها ,
که از چشم جهان پنهان است
آری
آری ...
هیچ چیز خوب نیست
هیچ چیز عالی نیست
هیچ چیز آروم نیست...
آن چه خوب است ,
آن چه عالی ست ,
آن چه آرام است ,
لحظه های انتظار طوفان است ...!!
اکبر درویش . فروردین ماه سال 1392
خانه های تان امن
آغوش های تان گرم
شکم های تان سیر
زده اید زیر آواز
شاد و مسرور
مست و رقصان
که بی دغدغه می خوانید :
همه چیز خوب است
همه چیز عالی ست
همه چیز آروم است
گوش کنید به قلب من
که از درد می خواند :
هیچ چیز خوب نیست
هیچ چیز عالی نیست
هیچ چیز آروم نیست...
پرده ها را ,
کنار زدم
پنجره را باز کردم
بیرون طوفان کولاک می کند
در و تخته را به هم می دوزد
پرنده ای خانه اش ویران گشته
درختی از ریشه درآمده
مردی تنها ,
از درد می نالد
جنازه ای را می برند
کودک گرسنه ای ,
خیره به دکان نانوایی
مادری در عزای فرزندش
سری بر بالای دار
جوی خون جاری ست
اگر چه جمعه نیست
و چه حکایت ها ,
که از چشم جهان پنهان است
آری
آری ...
هیچ چیز خوب نیست
هیچ چیز عالی نیست
هیچ چیز آروم نیست...
آن چه خوب است ,
آن چه عالی ست ,
آن چه آرام است ,
لحظه های انتظار طوفان است ...!!
اکبر درویش . فروردین ماه سال 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر