عاشقانه ای برای تو
ای یگانه ی من ,
ای مهربان ترین یار
زیباترین احساس بودن را
در شب نشینی باشکوه دوست داشتن ,
با تو تقسیم می کنم
تو را دوست خواهم داشت
چنان ماهی که آب را
جنان آب که دریا را
چنان دریا که موج را
و آخرین نماز عاشقانه ام را ,
رو به قبله ی تمنای تو خواهم خواند
با من بمان
در کنار من
تا این من ناتمام ,
تمام شدن را
با تو تجربه کند
با تو شروع شوم
با تو کامل شوم
دستان نوازشگرت را ,
چون سنگر امنیت بی کسی های من ,
در دست من بگذار
و دل مرا ,
که اکنون ,
بس گلایه دارد ,
با دوست داشتن
زلال کن .
با تو آرام می شوم
و دغدغه های من
در کنار تو
آواز وداع خواهند خواند .
اکنون آغوش تو را می خواهم
به سوی من بیا
تا در کنار تو ,
ترانه ی دوست داشتن را
با صدای بلند آواز کنم
و با تو بودن را ,
چراغ شب هایم سازم .
ای یگانه ی من
ای آشناترین یار ...
اکبر درویش . زمستان 1391
ای یگانه ی من ,
ای مهربان ترین یار
زیباترین احساس بودن را
در شب نشینی باشکوه دوست داشتن ,
با تو تقسیم می کنم
تو را دوست خواهم داشت
چنان ماهی که آب را
جنان آب که دریا را
چنان دریا که موج را
و آخرین نماز عاشقانه ام را ,
رو به قبله ی تمنای تو خواهم خواند
با من بمان
در کنار من
تا این من ناتمام ,
تمام شدن را
با تو تجربه کند
با تو شروع شوم
با تو کامل شوم
دستان نوازشگرت را ,
چون سنگر امنیت بی کسی های من ,
در دست من بگذار
و دل مرا ,
که اکنون ,
بس گلایه دارد ,
با دوست داشتن
زلال کن .
با تو آرام می شوم
و دغدغه های من
در کنار تو
آواز وداع خواهند خواند .
اکنون آغوش تو را می خواهم
به سوی من بیا
تا در کنار تو ,
ترانه ی دوست داشتن را
با صدای بلند آواز کنم
و با تو بودن را ,
چراغ شب هایم سازم .
ای یگانه ی من
ای آشناترین یار ...
اکبر درویش . زمستان 1391
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر