۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

چشم هایت ...


1

چشم هایت ,
ای واژه ی تمامی شعرهای من
چشم هایت
ای زیباترین شعرمن ,
که هیچگاه
سروده نمی شوی !

2

جز نگاه تو ,
نمی بینم
جز صدای تو ,
نمی شنوم
من همه " تو " شده ام
" تو "
باور می کنی !؟

3

به جستجوی من ,
نباشید
که نمی یابید
من در چشم های او ,
گم شده ام !!

4

شعرهایم ,
این روزنه های همه آبی ,
بی نگاه تو ,
دیری ست
که سیاه شده اند !

5

من نیستم !!
وقتی تو سهم من نیستی ,
بودن یا نبودن ,
چه فرقی دارد !؟

6

نگاهت ,
ایمان مرا
تا به یقین ,
برد
اکنون ,
زمان عبادت است .

7

تمام شعرهایم ,
ارزانی آن نگاه تو ,
که مرا شعر آموخت !

8

چشم هایت را
بسته ای
دیگر هیچ شعری ,
سروده نخواهد شد !

9

رنگ ها را دوست دارم
زیرا نگاه تو
رنگین کمانی ست
از تمام رنگ ها ...

10

چشم هایت
چون باز می کنی
روز می آید
و چون بسته می شود
در شب گم می شوم .

اکبر درویش . امرداد ماه سال 1392


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر