۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

کودکی من گم شده است !!

خواهش می کنم
التماس می کنم
کمک کنید
کودکی من گم شده است
دلم کودکی ام را می خواهد
کودکی ام را به من بدهید
دلم می خواهد باز هم ,
یه قل دو قل بازی کنم
باز هم چشم بگذارم
و قایم باشک
وقتی که در یک گوشه ی تنها
قایم می شدم
و با خدا حرف می زدم
کمک کنید
من کودکی ام را می خواهم
حتی همان لحظه را ,
که مادر
از ترس شوهرش ,
مرا سر راه گذاشت
حتی همان روزها را ,
که شاگرد خوب مدرسه بودم
ولی به خاطر وصله ای بودن شلوارم ,
روم نمی شد پای تخته بروم
اون روزها ,
که خدا هم مهربون بود
گوش می کرد
نه مانند امروز ,
که انگار گوش هایش را از موم پر کرده است
تا نشنود

خواهش می کنم
التماس می کنم
به من بگویید کودکی ام
کجا پنهان شده است
این روزهای همه کسل کننده
که با بوی ناتوانی تزیین شده است ,
فقط مرا میهمان بغض می کند
من گریه های کودکی ام را می خواهم
که با نوازشی ,
به لبخند تبدیل می شد
و خدایی را ,
که در کودکی گم کردم
و دیگر هر چه گشتم ,
پیدا نشد !!

خواهش می کنم
التماس می کنم
کمک کنید
کودکی من گم شده است ...!!

اکبر درویش


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر