جام ها سر می کشند
مستی را ,
عربده زنان ...
کباب ها را به نیش می کشند
و معاشقه های شان ,
پایانی ندارد انگار
سرمست ازپیروزی ,
بوسه های طولانی
هم آغوشی های وحشیانه
های ...
های .....
پادشاه فاتح ,
دیرگاهی ست
که از کشته ,
پشته درست می کند
شهر به زانو آمده است !!
و یاران ,
در صف قربانیان ,
به انتظار صبح فردا ,
که میدان های تیر را رنگین کنند
با خون خود ...
اکبر درویش . بهار سال 1365
مستی را ,
عربده زنان ...
کباب ها را به نیش می کشند
و معاشقه های شان ,
پایانی ندارد انگار
سرمست ازپیروزی ,
بوسه های طولانی
هم آغوشی های وحشیانه
های ...
های .....
پادشاه فاتح ,
دیرگاهی ست
که از کشته ,
پشته درست می کند
شهر به زانو آمده است !!
و یاران ,
در صف قربانیان ,
به انتظار صبح فردا ,
که میدان های تیر را رنگین کنند
با خون خود ...
اکبر درویش . بهار سال 1365
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر