ماهی ام
ماهی ...
اما ,
نه رود را می شناسم
و نه دریا را ...
اما ,
نه مرغ ماهیخوار را می شناسم
و نه تور ماهیگیر را ...
عادت کرده ام
به این برکه ی کوچک
که دیرگاهی ست
دیگر زلال نیست
که گل آلود شده است ...
آیا روزی ,
بر این حقیر نفس
غلبه خواهم کرد
تا ترک این برکه !؟
تا بشناسم مرغ ماهیخوار را
و همچنین ,
تور ماهیگیر را ...
آیا برای رسیدن به دریا ,
دل خواهم داد
به ترک این برکه
تا از رودها بگذرم !؟
ماهی ام
ماهی
دل در آرزوی دریا...
اکبر درویش . 18 خرداد ماه سال 1392
ماهی ...
اما ,
نه رود را می شناسم
و نه دریا را ...
اما ,
نه مرغ ماهیخوار را می شناسم
و نه تور ماهیگیر را ...
عادت کرده ام
به این برکه ی کوچک
که دیرگاهی ست
دیگر زلال نیست
که گل آلود شده است ...
آیا روزی ,
بر این حقیر نفس
غلبه خواهم کرد
تا ترک این برکه !؟
تا بشناسم مرغ ماهیخوار را
و همچنین ,
تور ماهیگیر را ...
آیا برای رسیدن به دریا ,
دل خواهم داد
به ترک این برکه
تا از رودها بگذرم !؟
ماهی ام
ماهی
دل در آرزوی دریا...
اکبر درویش . 18 خرداد ماه سال 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر