۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

روزنه را ...

روزنه را ,
در اقطار کروی
در خوشایند یک فرآیند !؟
پرسیدی
راست شدن را 
از خمیدگی آموختن
و ندیدی
درخت ها را ,
از سر در خاک فرو می کنند !؟

معادله ای ست همه مجهول
همه نامعلوم
همه مبهم
مگر جماع سنگ با شیشه بود
که پیامبران گرسنه
سر در درگاه شیطان فرود آوردند
و فریاد برآوردند :
کور باد
دورباد
این نطفه های مجبور ,
هدایت را در گمراهی می دانند !؟

روزنه را ,
در شب های همه بی فردا
در ناافق مشبک
پرسیدی
آیا این گریز را ,
به آرامش نخستین عریان بودن
راهی هست
که سنگ ها پرتاب شدند !؟

اکنون ,
بالا می آورم
تمام آن چه را
که در این سال های کبیسه
نشخوار کرده ام
من ,
آن ناصری عاشق نیستم
که گونه ی سیلی خورده ام را ,
به سیلی دیگری نشان دهم
من ,
آن تنها یهودای مطرودی هستم
که در برانگیختن جهان ,
خواست عنایت کند
اما جنایت خوانده شد !

گوش کنید
گوش کنید
اکنون صدای فرو ریختن می آید
و سقوط را ,
در معبر این سال های همه قیری رنگ
تجربه کنیم
وقتی که دست های ما
در ورای این سال ها
نشکافته است هیچ فضایی را
تا در دست هایی دیگر
به انعقاد یک روزنه ,
همخوابگی کند

روزنه را ,
در بطن بتون یک دیوار
بی دریچه گی
پرسیدی
در تسلسل کدام دور باطل !؟

اکبر درویش . 11 خرداد ماه سال 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر