تو هم مانند من ،
به روی خودت نیاور
بگذار فراموش کنی
روزهای بد را
روزهای غرق نکبت را
همدرد من
همدرد غریب من
می دانم که خسته ای
که تنها
که افسرده ای
اما ،
تو هم مانند من ،
به روی خودت نیاور
که حالت خوب نیست
تنها ،
خاطرات خوب اندکت را ،
در درونت پنهان کن
و دیگر به نسیان پناه ببر
به روی خودت نیاور
که حالت خوب نیست
که چه به روزگارت آمده است
که چه زخم ها خورده ای
که چه رنج ها کشیده ای
آه ،
می دانم
تنها مانده ای
چون درختی بی بر
در کویری بی آب
اما به گذشته نیندیش
به پشت سر نگاه نکن
تا دلت نگیرد
تا خاطره هایت را
حتی برای لحظهای
به خاطر نیاوری
به گذشته نیندیش
به پشت سر نگاه نکن
تا دلت نگیرد
تا باز زانوی غم بغل بگیری
و اشک بریزی
تاگلایه کنی
از کسانی که
امیدهای تو را نابود کردند
به گذشته نیندیش
به پشت سر نگاه نکن
تا به یاد نیاوری
چه کسانی رویاهای تو را
زخمی کردند
و روزگار تو را سیاه کردند
به گذشته نیندیش
به پشت سر نگاه نکن
گذشته ها مرده است
ما راه را اشتباه رفتیم
و در جاده ای قدم گذاشتیم
که جز سقوط سرانجامی نداشت
آری ،
تو هم به روی خودت نیاور
که چه دست هایی ،
زندگی ما را دوزخ کردند
و فراموش کن
مانند من
که حالت خوب نیست
که روزهایی که بر ما گذشت
چه دردهایی داشت
کسانی که در لباس دوست ،
دشمن بودند
و دوستانی که هیچگاه همدرد نبودند
این دردها فراموش نمی شود
این زخم ها ،
که جسم ما را ،
هر روز عذاب می دهد
و روح ما را ،
به اندوه می کشاند
ما را تا هیچ می رساند
مسخ می کند
پوچ می کند
گذشته ها مرده است
به پشت سر نگاه نکن
خاطره هایت را مرور کن
به بین چه روزهایی بود
و چه روزهایی آمد
به بین به کجا رسیده ایم
بگذار فراموش کنیم
همدرد من
همدرد غریب من
مانند من
تو هم به روی خودت نیاور
که حالت خوب نیست
و سقوط کرده ای
و افول کرده ای
به گذشته نیندیش
به پشت سر نگاه نکن
تا به یاد نیآوری
تا درد نکشی
تا رنج نبری
و مانند من
تو هم به روی خودت نیاور
که حالت خوب نیست!
اکبر درویش . شهریور ماه سال ۱۴۰۲
با الهام از شعر #حریق با صدای #گوگوش
#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_نو#شعر_روز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر