برقص برقص
با من برقص
تا روزگار نو
تا صبح روشنی
تا آغاز بهار
گل روئیدن باغ
عاشق شدنه
یاران بی قرار
آزاد و رها از بند ریا
باز این دل من آمد به صدا
تا از ته دل فریاد بزنه
با مشت بر سر بیداد بزنه
سنگی بر سر هر غم بزنه
بر زخم زمان مرهم بزنه
پر شور و شرر آتش بزنه
از نو نغمه ای دلکش بزنه
برقص برقص
با من تو برقص
تا روزگار نو
تا صبح روشنی
تا آغاز بهار
گل روئیدن باغ
عاشق شدنه
یاران بی قرار
آزاد و رها از بند ریا
باز این دل من آمد به صدا
ای خفته ی شب برخیز تو ز خواب
نوری شوو تو بر شب ها بتاب
با هم اگه ما باشیم همصدا
زیبا می شود این دنیای ما
مرز و بوم ما آباد می شود
از یوغ ستم آزاد می شود
برقص برقص
با من برقص
تا روزگار نو
تا صبح روشنی
تا آغاز بهار
گل روئیدن باغ
عاشق شدنه
یاران بی قرار
اکبر درویش . آذر ماه سال ۱۴۰۱
#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر نو #شعر_روز #شعر_عاشقانه_
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر