صدایش ،
بلند و رسا بود
گوش نواز
آسمانی
صدای مرِغ طوفان را می گویم
که ما ،
محکم گوش های خود را گرفتیم
تا نشنویم
موم ،
گوش های مان را ،
پر کرده بود
نمی خواستیم بشنویم
نمی توانستیم بشنویم
و خود را ،
با تمام هستی
به صدای عرعرخران سپردیم
آیا خود خر شده بودیم
یا صدای عرعر ،
به گوش مان زیباتر می آمد
و آن چنان ،
محو صدای خران شده بودیم
که خود خر شدیم
و جز تکرار عرعر،
هیچ نمی آموختیم
و زندگی ،
ما را به پرتگاهی انداخت
که هیچ راه نجاتی وجود نداشت
و مرغ طوفان را ،
قربانی کردیم
تا طویله ی خود را ،
امن تر نگاه داریم .
اکبر درویش . بهمن ماه سال ۱۴۰۱
#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر_روز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر