۱۴۰۲ شهریور ۲۴, جمعه

قند چشمات

 


خبر داری دلوم در بند چشماته
همیشه تشنه ی لبخند چشماته
فشارم افته پائین ای خدایا
دوای مو فقط اون قند چشماته

نگو با مو سر یاری نداری
وفا مرده وفا داری نداری
تو رو می شناسمت ای یار شیرین
به جز مو دیگه دلداری نداری

خدا جونم خدا جونم خدا جون
دلوم تنگه واسه اون جان جانون
همه بد گفته ان از مو برایش
ولی باور نداره مهر تابون

ما رو اون لحظه ای تنها نذاره
ما رو با این ناکسون یکجا نذاره
همیشه مرهم زخم دلوم بو
رو عشق مو میدونم پا نذاره

اکبر درویش . تابستون ۱۴۰۱
همدان
نزدیک مزار بابا طاهر

#akbar#darvish#akbardarvish# #اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش شعر_عشق #شعر_روز #شعر_عاشقانه




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر