هیچ نگو
سکوت کن
که این روزها ,
اندوه دل را
دیگر نمی توان
حتی با پرنده ای گفت
که سال ها سنگ صبورت بوده است
هیچ نگو
سکوت کن
در روزگار نامردمی ,
راز تو را ,
داش آکل
در کوی و برزن جار خواهند زد
هیچ نگو
سکوت کن
داش آکل
روزگاری ست
که باید بغض خود را
فرو داد
و هیچ نگفت !!
از اولین تجربه های شعری
مربوط به 17 سالگی
اکبر درویش . سال 1351
سکوت کن
که این روزها ,
اندوه دل را
دیگر نمی توان
حتی با پرنده ای گفت
که سال ها سنگ صبورت بوده است
هیچ نگو
سکوت کن
در روزگار نامردمی ,
راز تو را ,
داش آکل
در کوی و برزن جار خواهند زد
هیچ نگو
سکوت کن
داش آکل
روزگاری ست
که باید بغض خود را
فرو داد
و هیچ نگفت !!
از اولین تجربه های شعری
مربوط به 17 سالگی
اکبر درویش . سال 1351
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر