۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه

شعر شده ام

شعر شده ام
چون انگور
که شراب می شود

شعر شده ام
این شراب گس
که غوغا می کند
نوش
لاجرعه سر بکش
طعم آن را احساس کن
و با مستی جان نواز آن ,
به رویایی سفر کن
که می خواهی
اما ,
نیست !!

شعر شده ام
مرا بخوان
این حکایت عشق و زندگی
دردها
رنج ها
و عشق ها ...
نوش کن
اگر چه تلخ هستم ,
اما ,
تو را به رویایی می برم
که امید
هنوز در آن پرواز می کند
با شراب شعر من ,
به روزهایی سفر کن
که می خواهی
اما ,
نیست !!

شعر شده ام
بگذار در تاروپود تو منزل کنم

شراب شده ام
بگذار تا اعماق وجودت سفر کنم .

اکبر درویش . آخر شهریور ماه سال 1392


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر