شعر شده ام
چون انگور
که شراب می شود
شعر شده ام
این شراب گس
که غوغا می کند
نوش
لاجرعه سر بکش
طعم آن را احساس کن
و با مستی جان نواز آن ,
به رویایی سفر کن
که می خواهی
اما ,
نیست !!
شعر شده ام
مرا بخوان
این حکایت عشق و زندگی
دردها
رنج ها
و عشق ها ...
نوش کن
اگر چه تلخ هستم ,
اما ,
تو را به رویایی می برم
که امید
هنوز در آن پرواز می کند
با شراب شعر من ,
به روزهایی سفر کن
که می خواهی
اما ,
نیست !!
شعر شده ام
بگذار در تاروپود تو منزل کنم
شراب شده ام
بگذار تا اعماق وجودت سفر کنم .
اکبر درویش . آخر شهریور ماه سال 1392
چون انگور
که شراب می شود
شعر شده ام
این شراب گس
که غوغا می کند
نوش
لاجرعه سر بکش
طعم آن را احساس کن
و با مستی جان نواز آن ,
به رویایی سفر کن
که می خواهی
اما ,
نیست !!
شعر شده ام
مرا بخوان
این حکایت عشق و زندگی
دردها
رنج ها
و عشق ها ...
نوش کن
اگر چه تلخ هستم ,
اما ,
تو را به رویایی می برم
که امید
هنوز در آن پرواز می کند
با شراب شعر من ,
به روزهایی سفر کن
که می خواهی
اما ,
نیست !!
شعر شده ام
بگذار در تاروپود تو منزل کنم
شراب شده ام
بگذار تا اعماق وجودت سفر کنم .
اکبر درویش . آخر شهریور ماه سال 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر