همخوابه می شوم با تو
گیسوانت را ،
به دست باد بسپار
بادی که آرام
از سمت مشرق می وزد
و گونه هایم را نوازش می کند
همخوابه می شوم با تو
بوسه هایت چنان باشد
که انگار رود ،
لب دریا را می بوسد
با اشتیاق
با شوق
و با دریا یکی می شود
همخوابه می شوم با تو
تنت را ،
به تابش نور خورشید بسپار
گرم شو
گرم شو
چون تابستان
که میوه ها بر روی درختان می رسند
همخوابه می شوم با تو
نگاهت را ،
بگذار تلالوئ روز نو باشد
نوروز باشد
بهار باشد
فصل شکوفه دادن درختان
فصل گل دادن لاله ها
فصل سبز شدن دشت و کوه
همخوابه می شوم با تو
ای عشق
ای نهایت خواستن
تا مهر را ،
تا محبت را ،
در تمام قلب های خسته
به طپش بیاوری
تا گلبانگ مهربانی را ،
در همه جای جهان به صدا در آوری
همخوابه می شوم با تو
آغوشت را بازکن
و مرا محکم در آغوش بگیر !
اکبر درویش . فروردین سال ۱۳۹۷
#اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر #شعر_معاصر #شعر_نو
گیسوانت را ،
به دست باد بسپار
بادی که آرام
از سمت مشرق می وزد
و گونه هایم را نوازش می کند
همخوابه می شوم با تو
بوسه هایت چنان باشد
که انگار رود ،
لب دریا را می بوسد
با اشتیاق
با شوق
و با دریا یکی می شود
همخوابه می شوم با تو
تنت را ،
به تابش نور خورشید بسپار
گرم شو
گرم شو
چون تابستان
که میوه ها بر روی درختان می رسند
همخوابه می شوم با تو
نگاهت را ،
بگذار تلالوئ روز نو باشد
نوروز باشد
بهار باشد
فصل شکوفه دادن درختان
فصل گل دادن لاله ها
فصل سبز شدن دشت و کوه
همخوابه می شوم با تو
ای عشق
ای نهایت خواستن
تا مهر را ،
تا محبت را ،
در تمام قلب های خسته
به طپش بیاوری
تا گلبانگ مهربانی را ،
در همه جای جهان به صدا در آوری
همخوابه می شوم با تو
آغوشت را بازکن
و مرا محکم در آغوش بگیر !
اکبر درویش . فروردین سال ۱۳۹۷
#اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر #شعر_معاصر #شعر_نو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر