۱۳۹۹ فروردین ۸, جمعه

ما نیستیم !

انکار می کنیم
خود را
اما نه برای بازیابی
برای فراموش کردن
برای به نسیان سپردن

ما فرزندان کدام نسلی هستیم
که پدران مان ،
آن چه کاشتند
ما را مسموم کرد
و آن چه را ما می کاریم ،
فرزندان مان را
چشم بسته ،
به قربانگاه می فرستیم !؟

کاش کورتاژ ،
واکسنی بود
که در شش ماهه گی
تمام ما را
واکسینه می کرد
و این تداوم نسل ،
که جهل را
نوعی شعور می دانست
در ذهن ما می مرد

و ما نمی رفتیم
چنان شتابان
به برهوتی ،
که جز سراب نبود
و برهنه می شدیم
از آن چه آموخته بودیم

انکار می کنیم
ما نیستیم
این که های و هوی راه انداخته ایم
که هستیم
تنها صدای دهلی است
که از دور خوش است
ما نیستیم
و سال هاست
که نبوده ایم
و این بودن ،
که بر ما بخشیده اند ،
تنها طنابی ست
که بر گردن ما آویزان است
تا ما را به میدان اعدام
راهنمایی کند !

اکبر درویش . پائیز سال ۱۳۹۸

#اکبر #درویش #اکبر_درویش #اجتماعی #شعرهای_اکبر_درویش #شعر #اجتماعی #شعر_معاصر #شعر_نو


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر