۱۳۹۸ اسفند ۱۲, دوشنبه

برای زایش دوباره ی بحران

بحران برای زایش دوباره ی بحران
کلمه ها به استمنا می افتند
و فریسیان جار می زنند
در آغاز نه کلمه بود و نه کلمه در آغاز بود
گفتنی ها خاموش می شوند
و سکوت گوش آسمان را پر از موم می کند !

صحنه ها را روشن کنید
این تماشاخانه ی تاریک
فصل تازه ای را به نمایش می گذارد
و در بالماسکه های دروغین شهوانی ،
آواز نابودی شعور و شرف را ،
در فضای تباه شده ی شهرها به صدا می آورند

به ایستید ، خواه عمودی ، خواه افقی
گور ها آماده است و گورکن ها ،
چه با تعجیل به فکر حفر گورهای تازه هستند
دیگر به راحتی می شود عزای عمومی اعلام کرد
زیرا هیچ مرده ای بدون گور نخواهد ماند
و کفن دزدها کفن های آلوده به خون را ،
در بقچه های خود گره می زنند تا در بازار ،
به قیمت خون انسان حراج کنند و بفروشند
و چه سر و صدایی راه انداخته اند این فریسیان
که خیانت را نان متبرک قلمداد می کنند
و جنایت و دنائت را شراب مقدس !

آی فریسیان ، آب بیاورید
هزاران سطل آب ، هزاران هزار سطل آب
تا دست های آلوده به خون قیصر را شستشو دهید
و خود به معبدهای امن و پوشالی پناه ببرید
تا در تمام داستان های تان روایت کنید :
دروغ حقیقت بود و حقیقت دروغ
شمایان که روا دارید در ازای سکه های زر ،
به این سیل آماده ی مصلوب در کوه جلجتا ،
انگ ارتداد بزنید و فتوای خیانت سر دهید
و آن گاه در سر سفره ی شام جشن های تان ،
چنان لقمه ی لذیذی در دهان بگذارید
که انگار این به مرگ محکوم شده گان ،
پیروان مرتد سر به عصیان برداشته بوده اند
و شمایان ، فریسیان ، حواریون پاک و مومن
که از نان و شراب جان قیصر سرمست شده اید
چنان تناول کنید که بتوانید در پی آن ،
شرف و شعور خود را نیز قورت دهید
و با آروغ های پی در پی به شوق آئید
و باد شکم های شکمبه شده ی خود را خالی کنید
تا این جهان گندیده از بوی تعفن و استفراغ ،
مشام شما را مشکبار کند
انگیزاسیون را به رقص و پایکوبی بگذرانید
که انگار قرون وسطی هیچگاه پایان نمی گیرد !

و باز هم بحران برای زایش دوباره ی بحران
اکنون که کلماتتان به استمنا می افتند !

اکبر درویش. زمستان سال ۱۳۹۷

#۰اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعر_معاصر #درد_معاصر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_نو


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر