۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

سر زد از افق !؟

بداهه هایی درباره ی نابرابری های اجتماعی :

صبح که از خواب بیدار می شوم
هنوز گریه های مادرم را فراموش نکرده ام
دیشب
سر نماز
با خدا حرف می زد و از او می خواست فرجی شود
با بیکار شدن پدرم
حسابی دست و بالمان خالی شده است
پولی در بساط نمانده است

دست و صورتم را می شورم
تکه نانی را که هنوز در سفره مانده
به دندان می کشم
نه پنیری هست و نه چیز دیگری
باید همین را شکر کرد
مادر می گوید

هوا سرد شده است
لباس گرم و درستی ندارم
کاپشن کهنه ی پدر را می پوشم
و راهی مدرسه می شوم
با کفش هایی که
ته آن سوراخ است
و آب پایم را خیس می کند

راهی مدرسه می شوم
یا پیاده یا مترو
یا اگر بشود با اتوبوس
به سوی مدرسه ای که
در و پنجره ی درست و حسابی ندارد
و باید مانند بید بلرزیم
با جیب خالی
دیری ست دیگر مدارس هم تغذیه نمی دهند
شکم خالی ست
اما پدر می گوید
کسی از گرسنگی نمرده است !!

کامران نیز صبح که از خواب بر می خیزد
به یاد مهمانی دیشب هنوز
شاد و سرمست است
دیشب پدرش برایش جشن گرفته بود
و عموی کارخانه دارش و دایی بازاری اش
و دایی بزرگه اش که از مقامات دولتی می باشد
کادوهای جورواجور برایش آورده بودند
چه شب زیبایی بود

دست و صورتش را می شوید
میز صبحانه آماده است
تخم مرغ و پنیر و شیر و کره و عسل
مادرش برایش لقمه می گیرد
و کیفش را پر از میوه می کند
کیفور و شاد آماده می شود
نیازی هم نیست شکر بگوید
وقتی همه چیز بر وفق مراد است

هوا سرد شده است
شلوار نو و گرم تازه اش را می پوشد
با پولیوری که عمه اش از پاریس آورده است
و راهی مدرسه می شود
و کاپشن گرمی که پارسال در دوبی خریده اند

راهی مدرسه می شود
راننده دم در منتظر است
چه روز زیبایی ست
به مدرسه می رود
مدرسه ای در یک جای لوکس و عالی
با کلاس هایی گرم
و معلم هایی که ساعتی خدادتومان می گیرند
و پول تمام مشکلاتش را حل کرده است
هر چه را بخواهد می خرد
و خوانده است در کتاب ها
که کسی از گرسنگی نمی میرد

امروز در مدرسه
من در مدرسه ی کوچک و قدیمی جنوب شهر
و کامران
در مدرسه ی غیر انتفاعی لوکس شمال شهر
هر دو در صف صبحگاهی
با هم این سرود را خواندیم :

سَر زَد از اُفُق
مِهرِ خاوران
فروغِ دیدهٔ حق باوران
بهمن! فَرِّ ایمانِ ماست
پیامت ای امام!
«استقلال، آزادی»
نقشِ جانِ ماست
شهیدان پیچیده در گوش زمانْ، فریادتان
پاینده، مانی و جاودان
جمهوری اسلامی ایران

اکبر درویش . 25 دی ماه سال 1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر