۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

یوسف اگر بودم

یوسف اگربودم ...
یوسف
اگر
بودم !!

یوسف اگر بودم
پیش از آن که تو
پیراهن من پاره کنی
من قلبت را
به اسارت می گرفتم
این همه سال صبر !؟
آن چنان در آغوش تو
پناه می گرفتم
تا تمام سال های صبر را ,
در آغوش من سپری سازی
تو را بنده می شدم
تو را ستایش می کردم
تا صدای عشق
در جهان طنین انداز شود

یوسف اگر بودم
تنها خواب چشم های تو را
تعبیر می کردم
و همه چیز را
در سال های قحطی
به پای تو می ریختم
تا عشق را مفهوم تازه ای ببخشم
تنها تو را می دیدم
تنها از تو می گفتم
تا نیمه ی ناتمام من
در آغوش عشق تو
تمام شدن را
تجربه کند

یوسف اگر بودم
تمام بت ها را می شکستم
تا بت تو را
در میدان شهر برپا سازم
نگاهت را قبله می کردم
و قلبت را
سرشار از آواز دوست داشتن
تا عشق
جاودانه گی را
چادری بر سر تاریخ کند

یوسف اگر بودم ...
اگر
یوسف
بودم !!

اکبر درویش . 25 شهریور 1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر