۱۳۹۳ فروردین ۲۲, جمعه

تو چشات یه چیزیه

تو چشات یه چیزیه که به من می گه ببین
تا که خون تو رگ هاته روبروی من بشین
تو چشات یه چیزیه چی بگم چه چیزیه
طرح یک گلدون یاس روی یک رو میزیه

رنگ هم رنگ چشات خوابای رنگی من
تو چشام نبودنت فصل دل تنگی من
انگاری که تو چشات جا دادن صد تا چراغ
تو چشات من می بینم همه زیبایی و باغ

خدائیش خواستنیه رنگ اون چشمای تو
آه چه دوست داشتنیه چشمای زیبای تو
خدائیش دلم می خواد از چشات جون بگیرم
با نگات زنده بشم بی نگات من بمیرم

خدائیش یه چیزیه توی اون چشمای ناز
منو وادار می کنه با تو شم همدم و راز
خدائیش یه چیزیه اگه یار من باشی
تو ی راه زندگی در کنار من باشی

اکبر درویش . فروردین سال 1383

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر