1
سبزه ها را ,
گره می زنم
چشمانم را ,
می بندم
و آرزو می کنم
گره خوردن دست ها را
به هم پیوستن قلب ها را ...
سبزه ها را ,
گره می زنم
2
گره ها را ,
باز می کنم
چشمانم را می بندم
و آرزو می کنم
باز شدن گره های بسته را
که عمری
بر دست و پای خلق
زنجیر شده اند ...
گره ها را ,
باز می کنم
3
سبزه ها را ,
گره می زنم
سبز باشد
روزها
ماه ها
سال ها
بی اندوه
بی شیون
با لبخند
با شادی ...
سبزه ها را ,
گره می زنم
اکبر درویش
در آستانه ی سیزده بدر سال 1393
سبزه ها را ,
گره می زنم
چشمانم را ,
می بندم
و آرزو می کنم
گره خوردن دست ها را
به هم پیوستن قلب ها را ...
سبزه ها را ,
گره می زنم
2
گره ها را ,
باز می کنم
چشمانم را می بندم
و آرزو می کنم
باز شدن گره های بسته را
که عمری
بر دست و پای خلق
زنجیر شده اند ...
گره ها را ,
باز می کنم
3
سبزه ها را ,
گره می زنم
سبز باشد
روزها
ماه ها
سال ها
بی اندوه
بی شیون
با لبخند
با شادی ...
سبزه ها را ,
گره می زنم
اکبر درویش
در آستانه ی سیزده بدر سال 1393
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر