خوابیدن من با تو خوابیدن نور تا دور
همبستری با یک گل هم خوابی عشق و شور
باید که در آغوشم آرامش عشق بینی
از بوسه ی لب هایم تو شور عطش چینی
برخیز و تو عریان شو تا که حس کنیم هم را
تا بستر هم باشیم همبستر و هم ماوا
آغوش دلت وا کن من را تو در آن جا کن
با لمس تمام من من را تو بیا ما کن
جاری و زلال باشیم چون آب کف چشمه
تا از هم بنوشیم ما دیگر نشویم تشنه
با هم به شعف باشیم در آتش خواستن ها
تا از هم بگیریم کام در عروج این رویا
خوابیدن من با تو رو ابر سپید صبح
نوش نوش هزار ساقی در جام امید صبح
مست گشتن و دیوانه از خود تا خروج رفتن
ما بودنو ما موندن با هم به عروج رفتن
در پهنه ی عشق تو حال دگری داشتن
بی خود شدن از هر خود شور و شرری داشتن
خوابیدن من با تو احیا شدنم از نو
در این سفر شیرین ارضا شدنم از تو
خوابیدن من با تو یک رویای ناباور
عشق مرهم درد ما در این ره بی باور
خوابیدن تو با من خوابیدن من با عشق
خواب دیدن یک رویا از فاصله ها تا عشق
اکبر درویش . فروردین ماه سال ۱۳۸۸
#akbar#darvish#akbardarvish# اکبر #درویش #اکبر_درویش #شعر #شعرهای_اکبر_درویش #شعر_اجتماعی #شعر نو #شعر_روز #شعر_عاشقانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر