دیدی
چگونه
به آن کسی که
می رفت
آن سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست
داده شد
و به مرد
گفتند
که او ,
زنده نیست
که او ,
هیچگاه
زنده نبوده است !
اکبر درویش . 24 آبان ماه سال 1393
دورم
اما
آن چنان به تو نزدیکم
که انگار
در این فصول طاعونی
کنار هم نشسته ایم
نگاه در نگاه هم
با هم می خوانیم :
" ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد "
اکبر درویش . 23 آبان ماه سال 1393
هم گویی با جاودانه " فروغ فرخ زاد "
چگونه
به آن کسی که
می رفت
آن سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست
داده شد
و به مرد
گفتند
که او ,
زنده نیست
که او ,
هیچگاه
زنده نبوده است !
اکبر درویش . 24 آبان ماه سال 1393
دورم
اما
آن چنان به تو نزدیکم
که انگار
در این فصول طاعونی
کنار هم نشسته ایم
نگاه در نگاه هم
با هم می خوانیم :
" ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد "
اکبر درویش . 23 آبان ماه سال 1393
هم گویی با جاودانه " فروغ فرخ زاد "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر