صدای در آمد
گفتیم پدر
در پشت در است
با چشم های خواب آلود
در را باز کردیم
دستی به چشمان مان کشیدیم
اما دیدیم
دزد آمده است
خود را به شکل پدر درآورده بود
چه عاشقانه
خود را در آغوش پدر انداختیم
نه
خود را در آغوش دزد انداختیم
دزد ,
همه ی دار و ندار ما را برد
و کتک مفصلی هم خوردیم
و حالا ,
پدر ...
نه ...
دزد خانه ی ما را هم گرفته است
و ما آواره
و ما دربدر
و ما دلتنگ ....
" د "
از روی این درس امشب سه بار بنویسید
اکبر درویش . 24 آبان ماه سال 1393
گفتیم پدر
در پشت در است
با چشم های خواب آلود
در را باز کردیم
دستی به چشمان مان کشیدیم
اما دیدیم
دزد آمده است
خود را به شکل پدر درآورده بود
چه عاشقانه
خود را در آغوش پدر انداختیم
نه
خود را در آغوش دزد انداختیم
دزد ,
همه ی دار و ندار ما را برد
و کتک مفصلی هم خوردیم
و حالا ,
پدر ...
نه ...
دزد خانه ی ما را هم گرفته است
و ما آواره
و ما دربدر
و ما دلتنگ ....
" د "
از روی این درس امشب سه بار بنویسید
اکبر درویش . 24 آبان ماه سال 1393
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر