۱۳۹۳ آبان ۳۰, جمعه

" د " مانند " دزد "

صدای در آمد
گفتیم پدر
در پشت در است
با چشم های خواب آلود
در را باز کردیم
دستی به چشمان مان کشیدیم
اما دیدیم
دزد آمده است
خود را به شکل پدر درآورده بود
چه عاشقانه
خود را در آغوش پدر انداختیم
نه
خود را در آغوش دزد انداختیم
دزد ,
همه ی دار و ندار ما را برد
و کتک مفصلی هم خوردیم
و حالا ,
پدر ...
نه ...
دزد خانه ی ما را هم گرفته است
و ما آواره
و ما دربدر
و ما دلتنگ ....

" د "
از روی این درس امشب سه بار بنویسید

اکبر درویش . 24 آبان ماه سال 1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر