۱۳۹۲ اسفند ۱۶, جمعه

می شه با تو

آخ می شه با تو دل به دریا زد
رفت و رفت تا عشق سر به رویا زد
با تو عاشق بود با تو صادق بود
با هزار امید طرح فردا زد

آخ می شه با تو تازه شد از نو
گر گرفت از شوق زنده شد از تو
با تو از نو دید دل به عشق بخشید
این من و تو را در تن ما زد

آخ می شه با تو قصه از دل گفت
توی آغوشت بی بهونه خفت
چون تویی مرهم واسه من همدم
روزگار با ما نقش زیبا زد

آخ می شه با تو خوب و عاشق بود
توی طوفان ها همچو قایق بود
دل به هستی باخت زندگی رو ساخت
عطر خواستن را به همه جا زد

* _ در دستنویس اولیه " می شود با تو " بود
که به " آخ می شه باتو " تغییر کرد

اکبر درویش . اسفند سال 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر