۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

من و خدا و خانه

1

یک بار
که به زیارت خانه 
مشرف شدم
همه دیدم
اما خدا را ,
در خانه نیافتم
آسیمه سر برگشتم
دل چرکین ...
بار دیگر ,
که قصد تشرف نداشتم
خدای را
در خانه ی خود یافتم
آری ,
خدا به زیارت من آمده بود !!

2

بار دیگر ,
چون به سفر حج
مشرف شدم,
باز خدا را ,
در خانه ندیدم
چو از سفر حج همی باز گشتم
مرا گفتند :
خدا به میهمانی به خانه ات آمده بود
و تو غایب بودی
بعد از آن هیچ قصد تشرف نکردم
و در خانه ,
همی منتظر ماندم .

از نوشته های مثلا عرفانی سال های دور
1359
اکبر درویش


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر