۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

سیمفونی " سقف "

سیمفونی : " سقف "

پیش درآمد :

بی سقف ,
مانده ام
بی سقف ...
بی سقف ...
بی سقف مانده ام !!

1

کدامین سقف ,
محکم
پابرجا
استوار ,
بر سر من خواهد بود
بی آن که
مرا محصور کند
و آسمان مرا از من بگیرد !؟

2

سقف ها ,
گاهی ,
آن چنان زیبا هستند
آن چنان فریبنده هستند
که آدمی را ,
محصور می کنند
فریب می دهند
گیج می کنند
آن چنان ,
که نمی فهمی
پوشالی اند
که تنها دری زیبا دارند
که عاقبت روزی
بر سرت خراب خواهند شد .

3

چه سقف ها ,
که خراب شدند
بر سر من
و مرا در زیر آوار خود دفن کردند
سقف هایی که ,
می پنداشتم
محکم هستند
مطمئن هستند
و در طوفان ها
و در بوران ها
سقف امنیت من خواهند بود .
چه سقف ها ,
که خراب شدند
بر سر من ...!!

4

اکنون به تمام سقف ها بی اعتمادم
اکنون
بی سقفی را انتخاب کرده ام
تا آسمان را داشته باشم
تا نگاهم تا افق های دور
نظاره کند
زندگی را
بودن را
و پرنده هایی را
که تا رهایی پرواز می کنند .

5

راستی ,
آیا سقف شما ,
چکه نمی کند
و روزی بر سر من خراب نخواهد شد ؟
راستی ,
آیا سقف شما ,
افق های دور دست را از من نمی گیرد !؟
راستی ,
آیا زیر سقف شما ,
برای همه
به اندازه ی کافی جا هست !؟
حتی برای آن هایی که ,
همشهری شما نیستند
و راه خود را دارند
و کار خود را ...
راستی ,
آیا همه زیر سقف شما ,
می توانند امنیت را
تجربه کنند !؟
حتی اگر سرودی را که می خوانند
شما دوست نداشته باشید ...!؟

6

اما من ,
همیشه صداها را
از دور
دلپذیر یافتم
و چون نزدیک شدم
تازه دریافتم
که راست می گویند :
صدای دهل از دور خوش است .

7

بی سقف مانده ام
در جستجوی سقفی
که سقف همه باشد
که مال همه باشد
که آسمان باشد
که پنجره باشد
که دریا باشد
که جنگل باشد
که رود باشد
که ....

8

اما ,
در زیر هر سقف پناه گرفتم
زندان من شد
دست هایم را بستند
چشم هایم را بستند
و آسمان مرا ,
از من گرفتند
و در گوشم خواندند :
این زیباترین سقف دنیاست
و رویاهای مرا ,
قربانی رویاهای خود کردند
تا مرگ خود را
در زیر سایه ی سقف هایشان
زندگی کنم !

9

بی سقف ,
مانده ام
بی سقف ...
بی سقف ...
در جستجوی سقفی که زندان من نباشد
که اگر خواستم ,
بتوانم بی سقفی را نیز دوست داشته باشم
که افق را از من نگیرد
که خورسید را از من نگیرد
که دریا را از من نگیرد
که مرا در چنگال دیوارهای خود ,
به اسارت نکشد
که آزاد باشم
آزاد
آزاد ...

اکبر درویش . دی ماه سال 1392

طرح اولیه ی شعر :

زیر هیچ سقف ,
نباید رفت
هر سقف
می تواند خراب شود
بی سقف باش
تا آسمان را
بهتر تماشا کنی
تا آبی گسترده
تا رهایی بی میله
تا آزادی ...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر