۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

در جستجوی تو

در جستجوی تو
به درگاه عشق
ضجه ها را ترانه می کنم
و تمام احساس خود را
در عمیق خواستن
در زیر باران ایثار
رحمت عاشقانه می کنم

تو را ,
می خوانم
از عمق تمام لحظه های بی صدای سکوت
در جاده های متروک واژگان به خواب رفته
تا هیاهو شود
آواز من
لحظه های شکفتن را
و درد ,
یاهو کشان
به انفجار برسد
ناب ترین نگفتن را

در جستجوی تو
در آستان درخت بی بر
هلهله می کنم
رقص ها را
تا ابدیت
تا آن سوی پندارها
تا کشیده شوم
به فراسوی دیدارها
از پشت آن پنجره ای
که همیشه به روی من بسته است
که همیشه با سنگ شکسته است

آرزو می کنم
بستر آغوشت را
چون زمین در بستر آسمان
چون باران در آغوش ابر
شیون می کنم
مویه می کنم
لحظه ها را
و روزها را
تجسم ساده ی یک رویا را
در خواب دیدن های خواب نبودن ها
و ارضا شدن ها
زیباترین سرود نسرودن ها

در جستجوی تو
تمام این شهوت دیوانه وار را
چون برف می بارم
رگبار می شوم
سیل می شوم
درها را می شکنم
بن بست ها را
به خیابان ها گره می زنم
و مشت می شوم
و دنیا را می شکنم

تو را ,
می خوانم
تو را
در درون خود
با تمام فریادهای به صدا نیامده
و تمام سکوت های ناگفته
زیبا
زیبا
زیبا
در درگاه رویا

در جستجوی تو
درهای زندان خود را گشوده ام
مرگ را
با ابدیت پیوند داده ام
رسوایی را
در هر کوی و برزن جار زده ام
بدنامی را
صحیفه ای ساخته ام
و داغ شلاق ها بر پشت
و زنج نداشتن ها در مشت
پیر شده ام
مفلوک گوشه نشین دلگیر شده ام

تو را ,
می خوانم
با تمام لحظه لحظه ی تنم
که تشنگی را بر دوش دارد
که نوازش یک آغوش را
به خواب ترانه دیده است
و لذت یک اکتشاف را
در نهایت یک انطباق
تا جاودانه کشیده است
بی مرز
بی آغاز
بی پایان
تا به اوج یک انعقاد رسیده است

در جستجوی تو
اکنون
قامت من خم شده است
و نور دیدگانم
کم شده است
اما هرگز از پای نیفتاده ام
و جز تو نخواسته ام
و جز تو ندیده ام
و صدایت می زنم
مرا دریاب
مرا
که جز انعکاس آواز تو را خواستن
در تمامی عمر نشنیده ام .

اکبر درویش . 2 بهمن ماه سال 1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر