نیمه ی گمشده ی من بی تو من همیشه تنهام
گمشده تو نیمه ی خود خالی از بودن و رویام
اگه پیدات نکنم من خودمم پیدا نمی شم
تا ابد تو خواب می مونم جفت فرداها نمی شم
نیمه ی گمشده ی من فصل ما شدن کجا رفت
تو نبودی من نبودم ما شدن تو قصه ها رفت
حالا انگار دستای من دستای باد و می گیرن
لحظه های یکی گشتن وای چه بی صدا می میرن
نیمه ی گمشده ی من با تو پیدا می شم از نو
بی تو گنگ و مبهم و منگ با تو من ما می شم از تو
تو اگه با من نباشی من دیگه نیستم و نیستم
حیف از این عمری که بی تو زندگی کردم و زیستم
نیمه ی گمشده ی من فصل ما شدن کجا رفت
تو نبودی من نبودم ما شدن تو قصه ها رفت
حالا این جا خواب مردن توی ذهن من می پیچه
باورم می شه نباشی زندگی سفر به هیچه
اکبر درویش . تیر ماه سال 1392
گمشده تو نیمه ی خود خالی از بودن و رویام
اگه پیدات نکنم من خودمم پیدا نمی شم
تا ابد تو خواب می مونم جفت فرداها نمی شم
نیمه ی گمشده ی من فصل ما شدن کجا رفت
تو نبودی من نبودم ما شدن تو قصه ها رفت
حالا انگار دستای من دستای باد و می گیرن
لحظه های یکی گشتن وای چه بی صدا می میرن
نیمه ی گمشده ی من با تو پیدا می شم از نو
بی تو گنگ و مبهم و منگ با تو من ما می شم از تو
تو اگه با من نباشی من دیگه نیستم و نیستم
حیف از این عمری که بی تو زندگی کردم و زیستم
نیمه ی گمشده ی من فصل ما شدن کجا رفت
تو نبودی من نبودم ما شدن تو قصه ها رفت
حالا این جا خواب مردن توی ذهن من می پیچه
باورم می شه نباشی زندگی سفر به هیچه
اکبر درویش . تیر ماه سال 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر