فریاد نمی زنم
دیرگاهی ست
حنجره ام زخمی ست
فریاد ,
حنجره ی زخمی را ,
خسته می کند
دیرگاهی ست
حنجره ام زخمی ست !
اما ,
زمزمه می کنم
عشق را
و دوست داشتن را
تا زمزمه هایم ,
ترانه ای شود
برای تو
ترانه ای
که رویاهایت را ,
به زندگی ات
به امروزت ,
پیوند زند .
فریاد نمی زنم
اما ,
رویاهای تو را ,
دیری ست ترانه می کنم .
اکبر درویش . 8 امرداد ماه سال 1392
دیرگاهی ست
حنجره ام زخمی ست
فریاد ,
حنجره ی زخمی را ,
خسته می کند
دیرگاهی ست
حنجره ام زخمی ست !
اما ,
زمزمه می کنم
عشق را
و دوست داشتن را
تا زمزمه هایم ,
ترانه ای شود
برای تو
ترانه ای
که رویاهایت را ,
به زندگی ات
به امروزت ,
پیوند زند .
فریاد نمی زنم
اما ,
رویاهای تو را ,
دیری ست ترانه می کنم .
اکبر درویش . 8 امرداد ماه سال 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر